به مناسبت روز قدس اینو نوشتم. البته میدونم طولانیه اما خیلی قشنگ بود به همین دلیل حیفم اومد شماها هم نخونیدش.
توی این شبای قشنگ تو رو خدا واسه ظهور حضرت خیلی دعا کنید. دیگه چیزی به پایان ماه مبارک نمونده. خیلی حیف شد که استفاده نکردیم (خودمو میگم) اما به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است. فقط چند روز دیگه باقیه!!!
جوانی از فلسطینم
زبانم از فلسطین، قصههای تلخ و شیرین باز میگوید.
و من، آن قصهپردازم،
که با رنج دو میلیون کودک پیر و جوان رانده از میهن
شریک دردم و همراز و دمسازم
من از خاک فلسطینم
من از «غزه»، من از «حیفا»، من از «قدس»م
ز «رام الله» خونینم
ز «نابلس»، «نهر اردن»، «اورشلیم» و «الخلیل» و «دیر یاسین»م
نهالی ریشه در خونم
جوانم، از غرور و شور سرشارم
مسلمانم، جوانی از دیار آتش و خونم
دیاری شعلهخیز و قهرمانپرور
دیاری سنگ سنگش رسته و روییده اندر خون
دیاری برگ برگ باغهای نخل و زیتونش
کتاب انتقام و کین
III
جوانی از فلسطینم
ستیز و رزم در راه خداوند است آیینم
درون سینهام آتشفشان کینه و خشم است
همیشه بسترم شنزار و سنگستان خاک میهنم بوده است
چه شبهایی که در مهتاب میهن داخل سنگر
نهادم جای بالشها سلاحم را به بالینم
نماز عشق میخوانم
نمازی رکعتش کوتاه، وردش خون
اذانم بانگ شلیک است
که از گلدستهی سنگر
سکوت خسته و وهمآور شب را به آتش میزند بر هم
سجودم سینهخیز سینهی کوه است
سلام آخرم در این نماز خون
تن سوراخ سوراخ و کثیف چند صهیونیست در میدان است
III
جوانی از فلسطینم
امین دین پیکارم
خروش خشم دیرینم
به مادرهای بیفرزند
به قلب قهرمانهای اسیر بند
به شور عشق و ایمان میخورم سوگند
که بهر انتقام خون یاران شهیدم لحظهای از پای ننشینم
چه مادرها، چه دخترها
که وقت یورش دشمن
چو گلبرگی به زیر چکمههای دشمنان ماندند و پژمردند
کجا اندوه آن چادرنشین مردان صحراگرد بیسامان
که سی سالست بیرون از وطن آواره میگردند
ز قلبم میرود بیرون؟!
کجا من میتوانم قتل عام «دیر یاسین» را
ز خاطر دور بنمایم؟
و صدها قتل عام و غارت و تاراج، کی گردد فراموشم؟
کنون، خون فلسطین، شور ایمان در رگم جاریست
کجا من میتوانم ساکت و آرام بنشینم؟
جوانی از فلسطینم
جوانی
از ... «فلسطین»م
اینم یه کلیپ قشنگ به مناسبت روز قدس. حتماً ببینیدش!!!
گوش کن ...
گوش کن، ای سر غفلت در پیش
ای اسیر «خود» و زندانی «نفس»
اینک، این بانگ سروشی است که در این «شب قدر»
بیخ گوش من و تو میخواند:
- این تغافل از چیست؟
در شب قدر، که از چشمهی نور
آیههایی روشن
جلوههایی جانسوز
تا سحرگاه، فرو میبارد،
وای بر من اگر از ریزش فیض
بهرههایی نبرم،
ورنه،
افسانهی سرد است و سراب
اینهمه شور و شرم!
III
کاروان رفته و ما، مانده ز «راه»
گرد این قافله را میبینم،
«وادی ایمن» و منزلگه دوست
گرچه دور است، ولی
«اینقدر هست که بانگ جرسی میآید»
راه باید افتاد
گرچه ره تاریک است
و پر از وسوسهی شیطانی است
لیک ... خورشید هدایت با توست.
گام «اخلاص» تو را میباید
تا به منزل برسی.
کولهباری بردار
زاد و رهتوشهای از «صبر» و «یقین»
زرهی از «تقوا»
مشعلی از «ایمان».
راه، جز با قدم «صدق» نمیگردد طی! ...
التماس دعا
ای آن که علی علی کنی کیست علی
آن کس که تو وصف او کنی نیست علی
یک روز بزی چنانچه می زیست علی
آنگاه بیا به ما بگو کیست علی
شهادت مظلومانهی مولی الموحدین علی (ع) را به پیشگاه مقدس آقا امام زمان (عج) و تمامی منتظران بر حقش تسلیت میگویم.