ای منتظر، غمگین مباش، قدری تحمل بیشتر

گردی بپاشد در افق، گویا سواری می رسد

ای منتظر، غمگین مباش، قدری تحمل بیشتر

گردی بپاشد در افق، گویا سواری می رسد

عید و عیدی

 

امسال اولین عیدی و البته شاید بهترین عیدی رو توی اولین شب جمعه سال از داییم گرفتم این که گفتم شاید بهترین عیدی چون بابا و مامانم مسافرت خارج از کشور بودن و هنوز نتونستن امسال بهم عیدی بدن.

و اما عیدی چی بود؟ یه کتاب به نام دیوان منصور حلاج. کتاب رو که بی هوا (بی مقدمه و بدون نیت) باز کردم یک غزل اومد که ناخودآگاه منو به یاد آقا می‌انداخت. هر چند ...

با خوندنش حالم عوض شد. حیفم اومد که توی این عید بزرگ شما نخونیدش. اینو هم اضافه کنم که هر شاعری از شعری که سروده حتماً هدفی داشته و شعرش رو در وصف شخص خاصی سروده. من نمی‌دونم که هدف شاعر از این شعر چی بوده. اما همین قدر برام کافیه که خوندن این شعر منو به یاد آقا می‌اندازه. در ضمن از هر شعری میشه برداشت‌های مختلفی داشت که اونم بسته به نوع نگاه فرد هست.

عید امامت و ولایت مبارکتون باشه.

 

می‌برد قد تو از سرو خرامان رونق
پیش روی تو ندارد مه تابان رونق
از می لعل تو یابد دل غم دیده نشاط
وز گل روی تو دارد چمن جان رونق
گل به عهد تو نیارد شدن از پرده برون
زان که او را نبود پیش تو چندان رونق
رونق جمله جهان گر چه زمان جویا شد
نیست بی روی تو در مجمع خوبان رونق
چه شود مجلس ارباب نظر گر یک شب
گیرد از روی تو ای شمع شبستان رونق
عالم از نور مه و مهر چه رونق گیرد
گیرد از نور رخت دیده من آن رونق

آقا جونم!

امشب، شب شماست؛ شب ولایتتون. از یه طرف کشیدن بار غم از دست دادن پدر، همون یار و یاور همیشگی و از طرف دیگه بر عهده گرفتن مسئولیت امامت آدم‌هایی مثل من که لیاقت خیلی چیزا رو ندارن چه برسه به امامت شما!

می‌دونم که شما آقاتر از این حرفایید.

می‌دونم با این‌که ماها لیاقت نداریم اما بازم این سختی‌ها و مشکلات رو به جون می‌خرید.

شرمنده‌ام آقا!

امشب هم دست خالی اومدم. امشب هم ... !

اما می‌دونم که باز هم مثل همیشه لطف شما شامل حال من میشه. می‌دونم که شما ... .

توی این شب عیدی که همه شادن و خوشحال منم یه چیزی ازتون می‌خوام! می‌تونم بگم؟

.

.

.

آقا! شما رو به خدا!

دگر بس است جدایی؛ چرا نمی‌آیی؟

آقا جونم!

اگر حجاب ظهورت حضور پست من است

دعا بکن که بمیرم

چرا نمی‌آیی؟

آقای مهربانی‌ها!

... .

 

قصه من و دلتنگی‌هام

آقا جونم! سلام

دلم براتون خیلی تنگ شده. خیلی وقته که یادی از ما نمی‌کنید. نکنه شما هم منو فراموش کردید؟!!! شما رو به خدا بگید که اشتباه می‌کنم. هر کسی که منو فراموش کنه شما منو فراموش نمی‌کنید. درسته؟ نکنه این روزا سرتون خیلی شلوغه؟ خوب انشاءالله که سالم باشید.

اگر از احوالات من جویا باشید، حال من خوب نیست اما همیشه برای سلامتی شما دعا می‌کنم. امسال موقع تحویل سال با این‌که خواب موندم و چند دقیقه بعد از تحویل سال بیدار شدم ولی قرارم رو فراموش نکرده بودم. دیر و زود داشت اما سوخت و سوز نداشت. هر چند شما که به دعای حقیری مثل من نیازی ندارید.

اما آقای من ...

ما به وجود نازنین شما محتاجیم. خودتون که بهتر می‌دونید اگه هر چی دیرتر بیاید هم دیر شدن داره هم سوختن. ما مدت‌هاست که داریم از دوری شما می‌سوزیم اما نمی‌سازیم.

سال 85 هم با همه خوبی و بدیش تموم شد.

خوبیش این بود که از همون اول سال با شما بودم. (دوس دارم لحظه لحظه امسال هم با شما باشم)

و بدیش این بود که این سال هم مثل همه سال‌های قبل بدون عطر ظهور شما تموم شد.

انگار ...

می‌گن سالی که نکوست از بهارش پیداست.

خدا کنه که این طور نباشه. خدا کنه دروغ باشه. آخه بهار امسال من بدون حضور مامان و بابام و ظهور شما شروع شد. شما رو به خدا قسم می‌دم قول بدید امسال بیاید. امسال توی تقویم دو تا 9 ربیع داریم. دو تا غدیر ثانی. اصلاً امسال رو باید به نام شما مزین می‌کردن.

ولی انگار امسال هم لیاقت نداشت که ...

بیاید دعا کنیم که امسال زمستون غیبت تموم بشه و بهار ظهور رو جشن بگیریم.

بیاید با هم دعا کنیم که امسال، سال ظهور شما باشه.

بیاید دعا کنیم که امسال توی یکی از روزای تقویم حک بشه: تعطیل، روز ظهور مهدی (عج)

بیاید دعا کنیم که امسال ...

برای منم دعا کنید که ... .