ای منتظر، غمگین مباش، قدری تحمل بیشتر

گردی بپاشد در افق، گویا سواری می رسد

ای منتظر، غمگین مباش، قدری تحمل بیشتر

گردی بپاشد در افق، گویا سواری می رسد

تاریخچه‌ی رجعت

با توجه به مستندات تاریخی می‌توان برای عقیده به رجعت در بستر تاریخ، سه دوره را در نظر گرفت:

الف) دوره‌ی پیدایش عقیده‌ی رجعت

اعتقاد به رجعت هم‌زمان با نزول آیات قرآن در مکه، «سوره‌های نمل، انبیا، اسرا و ...» مطرح و سپس در سوره­های مدنی «بقره، نور و ...» دنبال شده است و قرآن این عقیده را تحت عناوین «خروج، حشر، إحیا و ...» برای پیروان خودش بیان نموده است.

پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای افرادی چون امیرالمؤمنین علیه‌السلام[1]، امام حسین علیه‌السلام[2]، عمّار یاسر[3]، برید أسلمی[4]، سلمان فارسی[5]، و ... آیات مربوط به رجعت را قرائت و بعضی از مصادیق رجعت کنندگان را معرفی می‌نموده‌اند.

در زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام ، به دلیل عدم اطلاع خلفا از معارف دینی، عدم مرجعیّت واحد در بیان معارف الهی، منع کتابت احادیث نبوی و حجیّت پیدا کردن اجتهاد صحابه و ... محیط خفقان‌زا و تاریکی به وجود آمده بود، ولی حضرت امیر علیه‌السلام در حدی که شرایط اجتماعی و اعتقادی جامعه‌ی نو پای اسلامی اجازه می‌داد، سعی کردند روایات و احادیثی که از طرف پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در تفسیر رجعت وارد شده و به بعضی از اصحاب آن حضرت گفته شده بود، تأیید نموده و برای مسلمانان شرح و تفسیر می‌نمایند.

در این میان کسانی که ظرفیت شنیدن این ‌گونه معارف را نداشتند به انکار رجعت روی ‌آوردند که اولین منکر رجعت، عبدالله بن ابی بکر یشکری، معروف به «ابن الکوا» از سران خوارج بود و با امیر المؤمنین علیه‌السلام در مورد روایات رجعت مناظره کرد. [6]

این وضعیت تا پایان عصر امام سجاد علیه‌السلام (95ه‍ ق) ادامه داشت.

ب) دوره‌ی رشد و بالندگی عقیده‌ی رجعت (95 تا 260 ه‍ .ق)

با توجه به انحرافات خلفای سه‌گانه و خستگی مردم از درگیری‌های داخلی (مارقین، ناکثین، قاسطین)، و جوسازی‌های بنی امیه بر علیه معارف دینی، مردم به کلی از خاندان وحی فاصله گرفتند و معارف دینی را به فراموشی سپردند به طوری که در زمان امام سجاد علیه‌السلام مردم مواردی چون تعداد رکعات نماز روزانه و انجام اعمال حج، و ... را نمی‌دانستند.[7]

در عصر امام باقر علیه‌السلام، به دلیل زمینه‌سازی‌های امام سجاد علیه‌السلام در نشر معارف دین، آثار نهضت عاشورا و نفرت عمومی از هیئت حاکمه‌ی اموی، امام با درایت و بصیرت جنبش علمی و دامنه‌داری را پایه‌گذاری نمودند، که در زمان امام صادق علیه‌السلام به اوج رشد و بالندگی خود رسید و اگر فعالیت فرهنگی این دو امام همام علیهما‌السلام نبود، امروز از معارف اسلام ناب محمدی خبری نبود. در ابتدای امامت امام باقر علیه‌السلام گروهی به نام «قدریه»[8] به انکار در عقیده‌ی رجعت پرداختند.

همچنین، صاحبان قدرت اندیشه‌ی انکار رجعت را موافق با رفتار و عملکرد خودشان یافتند، از آن حمایت نموده و معتقدین به آن را مورد اذیت قرار می‌دادند. لذا امام باقر علیه‌السلام به شاگردانشان سفارش می‌کردند که از بردن اسم رجعت خودداری نموده و با احتیاط درباره‌ی آن سخن بگویند.[9] امام صادق علیه‌السلام نیز اعتقاد به رجعت را به عنوان یکی از ویژگی‌های فکری و فصل ممیّز شیعه معرفی نموده و از منکران آن برائت جستند، لذا اعتقاد به رجعت یک فکر سیاسی فعّال و مخالف با ظلم و ستم دستگاه خلافت به شمار می‌رفته و معتقدان به آن به عنوان مجرمان سیاسی قابل تعقیب بوده و شهادت آن‌ها در هیچ دادگاهی قابل قبول نبوده‌است.[10]

در زمان امام کاظم علیه‌السلام  به دلیل فشار و اختناق، از مباحث فکری و مناظرات فقهی و کلامی که در عصر امام صادق علیه‌السلام رایج بود، دیگر خبری نبود.

در عصر امام رضا علیه‌السلام ، مأمون پس از تحمیل مقام ولایت عهدی، جلسات بحث و مناظره تشکیل می‌داد و امام هم از این فرصت‌ها برای نشر فرهنگ اسلام، استفاده می‌نمودند، یکی از مناظراتی که ایشان با مأمون داشته‌اند، بحث رجعت است.[11]

از امام جواد علیه‌السلام، به دلیل شدت فشارهای دستگاه خلافت، اثری در مورد رجعت دیده ‌نشده ‌است. ولی عده‌ای از شیعیان مثل فضل بن شاذان نیشابوری،[12] احمد بن داوود جرجانی، محمد بن مسعود عیاشی و ...، با توجه به روایات ائمه‌ی گذشته و با تشویق ائمه‌ی معاصر، کتاب‌های مستقلی را درباره‌ی رجعت به رشته‌ی تحریر درآورده‌اند.[13]

امام هادی و امام عسکری و خود امام مهدی علیهم‌السلام نیز با توجه به اهمیت و نقش سازنده‌ی رجعت در استقامت شیعیان، این عقیده‌ی قرآنی را در قالب دعا و زیارت‌نامه بیان نموده‌اند و با این کار، اعتقاد به رجعت را نهادینه ساختند.

ج) دوره‌ی گسترش و تکامل (260 ه‍ ق به بعد)

علمای شیعه به پیروی از امامان معصوم علیهم‌السلام در جهت گسترش و بالندگی این عقیده تلاش فراوانی انجام دادند و با مناظرات علمی[14] و یا نوشتن کتاب و مقاله و با استفاده از آیات و روایات، این عقیده‌ی نورانی را همراه با برهان و استدلال برای مردم بیان کردند. به موازات آن از طرف اهل سنت این عقیده به شدت انکار شده و معتقدان به آن را به کفر، فسق، کذب، اهل هوی، بدعت و ... متهم می‌نمودند.

 

 



[1] - بحارالانوار، ج 53، ص 61

[2] - همان، ص 61؛ ج 54، ص 80

[3]- همان، ص 53

[4]- همان، ص 65

[5]- همان، ص 142

[6] - بحارالانوار، ج 3، ص 72؛ رجال شیخ طوسی، ص 75

[7] - مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 31 و 36

[8]- قدریه کسانی هستند که تقدیر الهی را انکار می‌کردند.

[9] - بحارالانوار، ج 53، ص 39

[10] - همان، ص 132

[11] - عیون اخبارالرضا علیه‌السلام شیخ صدوق ، ج 1، ص 218

[12]- فضل بن شاذان از اصحاب امام جواد امام هادی و امام عسکری علیهم‌السلام، کتاب‌هایی به نام اثبات الرجعه، الرجعه, و... تحریر کرده‌است. جرجانی که از رجال اهل سنت بوده کتاب‌هایی چون الرجعه را تألیف کرده‌است.

[13] - الفهرست، شیخ طوسی،  ص 212

[14] - بحارانوار، ج 53، ص 132