ای منتظر، غمگین مباش، قدری تحمل بیشتر

گردی بپاشد در افق، گویا سواری می رسد

ای منتظر، غمگین مباش، قدری تحمل بیشتر

گردی بپاشد در افق، گویا سواری می رسد

ویژه شب قدر (۱)

شب‌ها، همه قدر است، اگر قدر بدانی

صفحه‌ی دفتر گسترده‌ی آفاق جهان را،

- گاهی

پیش چشمت بگشای

پنجه در پنجه‌ی ابلیس فکن.

تا کی و چند، اسارت در «خویش»؟

می‌توانی که گریبان برهانی از «نفس»

می‌توانی ز «خود» آزاد شوی.

تو، فروغ سحری

موج بی‌آرامی

جویباری، جاری

خنده‌ی صبحی و مهتاب شبی

تو فروزنده‌تر از خورشیدی

حیف اگر وصله‌ی ناجور و کج جامه‌ی «هستی» باشی!

درد و افسوس، اگر مشتری زشتی و پستی باشی.

حیف اگر در «شب قدر»

«قدر» خود نشناسی ؛ ...

زندگی صحنه‌ی درگیری‌هاست.

هر طرف، هر لحظه،

جنگ و آوارگی و زلزله و طوفان است

هیچ ترسی هم نیست!

آن‌چه می‌افزاید

ترس و اندوه مرا

ریزش کنگره‌ی «ارزش»هاست

لرزش پایگه «انسان» است

غربت روح خداگونه‌ی انسان، در عصر

ظلمت زاویه‌ی این دل‌هاست.

داخل برج نگهبانی ارزش‌هامان،

وای ... افسوس، افسوس،

قامتی نیست ... نگهبانی نیست

سینه‌ی سنگی ما،

از چه، از شور و شررها خالی‌ست؟!...

دیده و این‌همه خشک؟

نفس و این‌همه سرد؟

تو و این سنگدلی؟

من و این بی‌دردی؟!...

ادامه دارد ...

 

به مناسبت سالروز تولد امام حسن مجتبی (ع)

آینه حسن

شب خوابیدیم و صبح بر دیدگانمان هزاران اطلسی روییده بود؛ چه محشر مبارک و چه بهار مقدسی! تو در بین حریری‌ترین عظمت‌ها پنهان بودی و وقتی به دنیا آمدی، لبخند خداوند، همه‌ی مشرق‌ها را فرا گرفت و پروردگار، منظره‌ی جهان را گشود. گل‌ها دامن از خاک کشیدند و نیلوفران تا گردن در آب‌های الوهیت فرو رفتند. فصل‌ها مسافر شدند و غنچه‌ها از قبیله‌ی رنگ، شکفته باز گشتند.

تو چشم گشودی و باغی بر زورق زمین گذشت، باغی آغشته به بوی شیرین نام تو: حسن (ع).

دیشب، شمعی به درازای جهان بر آستان ازلیت روشن بود.

تو چون جاده تنها بودی و همچون مقصد، پنهان.

صبحگاهان بود که چون طوفان متولد شدی و رایحه‌ی روحت در کوهپایه‌های ذات آدمی پیچید.

سلام بر تو که کبوتران را با چشم عنایت نگریستی!

سلام بر تو که از زلالی قلبت، دل‌های تشنه‌ی کبوتران را نوشاندی!

سلام بر تو که با دست برکت و صبر به مهمانی خدا آمدی و همچون الماس خلقت، در نگاه کاشفان حقیقت درخشیدی!

سلام بر سپیده دمی که نوزاد عطر تو را در حریر شهود خوابانید!

سلام بر مائده‌ی نور، بر سفره‌ی تحیّر!

سلام بر گلی که ثروت همه‌ی بهاران زمین را دارد و سرزمین روییدن از اوست و سلام بر یاد تو که هر گاه می‌شکفد، سیلاب زیبایی به راه می‌افتد و نگاهم را با خود می‌برد، تا دیگر بار چشم بر حسن تو گشایم.

میلاد خجسته‌ی تجسم عینی عشق و ایثار،

تبلور صداقت و پاکی،

مدینه‌ی سبز مهربانی‌ها،

مهد لطیف خوبی‌ها،

دومین اختر تابناک حدیث کساء

امام حسن مجتبی (ع)

را به پیشگاه مقدس آقا امام زمان (عج) و تمامی مسلمین و سبزاندیشان جهان تبریک می‌گویم.

 

                                                           میلاد مبارک

I توی پرانتز بگم توی کتاب‌ها خیلی دنبال چیزی گشتم که در شأن و منزلت امام حسن مجتبی (ع) باشه اما هیچی پیدا نکردم و فهمیدم که ایشون چه‌قدر مظلومند. شما چه‌قدر از ایشون می‌دونید؟ (البته غیر از اون چیزایی که همه می‌دونن!!!)