شبها، همه قدر است، اگر قدر بدانی
صفحهی دفتر گستردهی آفاق جهان را،
- گاهی
پیش چشمت بگشای
پنجه در پنجهی ابلیس فکن.
تا کی و چند، اسارت در «خویش»؟
میتوانی که گریبان برهانی از «نفس»
میتوانی ز «خود» آزاد شوی.
تو، فروغ سحری
موج بیآرامی
جویباری، جاری
خندهی صبحی و مهتاب شبی
تو فروزندهتر از خورشیدی
حیف اگر وصلهی ناجور و کج جامهی «هستی» باشی!
درد و افسوس، اگر مشتری زشتی و پستی باشی.
حیف اگر در «شب قدر»
«قدر» خود نشناسی ؛ ...
زندگی صحنهی درگیریهاست.
هر طرف، هر لحظه،
جنگ و آوارگی و زلزله و طوفان است
هیچ ترسی هم نیست!
آنچه میافزاید
ترس و اندوه مرا
ریزش کنگرهی «ارزش»هاست
لرزش پایگه «انسان» است
غربت روح خداگونهی انسان، در عصر
ظلمت زاویهی این دلهاست.
داخل برج نگهبانی ارزشهامان،
وای ... افسوس، افسوس،
قامتی نیست ... نگهبانی نیست
سینهی سنگی ما،
از چه، از شور و شررها خالیست؟!...
دیده و اینهمه خشک؟
نفس و اینهمه سرد؟
تو و این سنگدلی؟
من و این بیدردی؟!...
ادامه دارد ...
آینه حسن
شب خوابیدیم و صبح بر دیدگانمان هزاران اطلسی روییده بود؛ چه محشر مبارک و چه بهار مقدسی! تو در بین حریریترین عظمتها پنهان بودی و وقتی به دنیا آمدی، لبخند خداوند، همهی مشرقها را فرا گرفت و پروردگار، منظرهی جهان را گشود. گلها دامن از خاک کشیدند و نیلوفران تا گردن در آبهای الوهیت فرو رفتند. فصلها مسافر شدند و غنچهها از قبیلهی رنگ، شکفته باز گشتند.
تو چشم گشودی و باغی بر زورق زمین گذشت، باغی آغشته به بوی شیرین نام تو: حسن (ع).
دیشب، شمعی به درازای جهان بر آستان ازلیت روشن بود.
تو چون جاده تنها بودی و همچون مقصد، پنهان.
صبحگاهان بود که چون طوفان متولد شدی و رایحهی روحت در کوهپایههای ذات آدمی پیچید.
سلام بر تو که کبوتران را با چشم عنایت نگریستی!
سلام بر تو که از زلالی قلبت، دلهای تشنهی کبوتران را نوشاندی!
سلام بر تو که با دست برکت و صبر به مهمانی خدا آمدی و همچون الماس خلقت، در نگاه کاشفان حقیقت درخشیدی!
سلام بر سپیده دمی که نوزاد عطر تو را در حریر شهود خوابانید!
سلام بر مائدهی نور، بر سفرهی تحیّر!
سلام بر گلی که ثروت همهی بهاران زمین را دارد و سرزمین روییدن از اوست و سلام بر یاد تو که هر گاه میشکفد، سیلاب زیبایی به راه میافتد و نگاهم را با خود میبرد، تا دیگر بار چشم بر حسن تو گشایم.
میلاد خجستهی تجسم عینی عشق و ایثار،
تبلور صداقت و پاکی،
مدینهی سبز مهربانیها،
مهد لطیف خوبیها،
دومین اختر تابناک حدیث کساء
امام حسن مجتبی (ع)
را به پیشگاه مقدس آقا امام زمان (عج) و تمامی مسلمین و سبزاندیشان جهان تبریک میگویم.
I توی پرانتز بگم توی کتابها خیلی دنبال چیزی گشتم که در شأن و منزلت امام حسن مجتبی (ع) باشه اما هیچی پیدا نکردم و فهمیدم که ایشون چهقدر مظلومند. شما چهقدر از ایشون میدونید؟ (البته غیر از اون چیزایی که همه میدونن!!!)
سلام
پس از یک غیبت صغری (البته بلا تشبیه) بالأخره آپ شدم.
توی پست قبلی متنی رو نوشته بودم که یه عده اون رو بی سند و مدرک دانسته و حتی یکی از دوستان متن رو بی احترامی مطلق به آقا معرفی کرده بودن.
البته جای گله و شکایتی نیست چرا که همهی دوستان نسبت به بنده لطف دارن و البته مهمتر از اون نسبت به آقا عشق و ارادت خاص.
این بار رو تصمیم گرفتم که برای متن قبلیم سند و مدرکها رو پیدا کنم تا تقلید کورکورانه هم نباشه.
ـ « فیفرح به اهل السماء و اهل الأرض و الطیر و الوحوش و الحتیان فی البحر»[1]؛
«ساکنان آسمان و مردم زمین، پرندگان، درندگان و ماهیان دریا، همه در سایهی لطف و حکومت او شادمان و فرحناک هستند.»
ـ «... و یقبل الناس علی العبادات و الشرع و الدیانه و الصلوه فی الجماعات و تطول الأعمار و تؤدّی الأمانات و تحمل الأشجار و تتضاعف البرکات و تهلک الأشرار و تبقی الأخیار»[2]؛
«و مردم به عبادات و شرع و دینداری و نماز جماعت روی میکنند و عمرها طولانی میگردد و امانتها ادا میشود و درختان پربار میشوند و برکتها چند برابر میگردد و بدان نابود میشوند و نیکان برقرار میمانند.»
ـ امام علی (ع) میفرمایند: «وقتی قائم ما قیام کند؛ به واسطهی ولایت و عدالت او، آسمان آنچنان که باید ببارد میبارد و زمین نیز رستنیهایش را بیرون میدهد و کینه از دل بندگان زدوده میشود و میان دد و دام آشتی برقرار میشود، به گونهای که یک زن بین عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هر جا قدم میگذارد، همه سبزه و رستنی است و بر روی سرش زینتهایش را گذارده و نه ددی او را آزار دهد و نه بترساند.»[3]
ـ پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «یکون فی امتی المهدی ... یتنعم اتمتی فی زمانه نعمیاً لم یتنعموا مثله قطّ، البرّ و الفاجر، یرسل السماء علیهم مدراراً و لا تدّخر الأرض شیئاً من نباتها»[4]؛
«در امت من، مهدی قیام کند ... و در زمان او، مردم به رفاه و نعمتهاییدست مییابند که در هیچ زمانی دست نیافته باشند. همه چه نیکوکار و چه بدکار از آن جملهاند. آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد و زمین چیزی از روییدنیهای خود را پنهان ندارد.»
ـ پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «مردم به سوی او پناه میبرند، چنانکه زنبوران عسل به ملکهی خویش پناه میبرند. عدالت را در سراسر گیتی میگستراند، چنانکه از ستم پر شده بود؛ تا جایی که صفا و صمیمیت صدر اسلام به آنها باز میگردد.»[5]
ـ امام باقر (ع) فرمودهاند: «یسوّی بین الناس حتّی لاتری محتاجاً إلی الزّکوه»[6]؛
«مهدی اموال را میان مردم چنان به تساوی قسمت میکند که دیگر نیازمندی یافت نمیشود تا او به او زکات دهند.»
ـ «أبشرکم بالمهدی ... یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الأرض ...»[7]؛
شما را مژده میدهم به آمدن مهدی ... ساکنان آسمان و زمین از او راضی هستند ... .»
ـ «یقسّم المال و لا یعدّه»[8]؛
اموال را بدون آنکه شمارش نماید تقسیم میکند.»
فکر میکنم تا همین حد سند و مدرک کافی باشه اما اگه احساس کردید کمه من بازم در خدمتتون هستم.